8- بابک خرمدین؛ قهرمان جعلی

بسمه

+ خیلی دلم میخواهد سکانس به سکانس بنویسم که چی شد یک شب با همه ی بچه ها تا صبح بیدار ماندیم و نشریه تریبون را یک شبه بیرون دادیم. بنویسم که چرا تصمیم گرفتم در آستانه 1 خرداد که برای بعضی ها معنای خاصی دارد این مقاله را بیرون بدم. 

*******

++ بعضی ها خوششان آمد و حمایت کردند و بعضی ها هم سرزنش کردند. من اما نه برای خوش آمدن بعضی ها نوشتم و نه از ترس سرزنش بعضی ها دست از نوشتن کشیدم. هر زمانی تصمیم خودش را دارد و هر تصمیمی را باید براساس اقتضائات همان زمان بررسی کرد. تصمیم نوشتن را گرفتم و  اتفاقی که دور از انتظار نبود، افتاد.

*******

+++ شاید بعدها اگر فرصتی بود این سکانس ها را بنویسم. از جلسه ی روز 30 اردیبهشت تا بی خوابی های شبش، از سستی ارداه ی بعضی ها برای ادامه کار به دلایل خاصی تا ازبین بردن این سستی و تردید، از ندادن مجوز برای نشریه تا جلسه 20 دقیقه ای  پیش رئیس دانشگاه، از هماهنگی بچه ها در مسجد تا شکسته شدن شیشه های دفتر جامعه، از شعارهایی که میدادند تا شهامت و البته هزینه دادن بچه حزب اللهی ها، از(...) ^{ننوشتم تا مشکلی برام پیش نیاد.هروقت تسویه کردم و از این دانشگاه رفتم مینویسم}  

*******

++++ مقاله را میتوانید در ادامه مطلب بخوانید

بابک  خرمدین؛ قهرمان جعلی

هر ملتی امروزش روی دیروز آن ملت ساخته میشود و فردایش روی امروزش شکل می گیرد. ملتی که از دیروز خودش اطلاع نداشته باشد، نه امروز دارد و نه فردا.

هر فردی باید به گذشته ی خودش توجه کند و هویت تاریخی خودش را بشناسد تا مبادا شناسنامه ی واقعی خود را گم کند.تا مبادا سر آدمی کلاه برود و زمانی سر بلند کند که ببیند شخص فاسقی را برایش الگو و مفخر ساخته اند.  و در این راه جریاناتی مسموم و باطل هستند که گاه به شخصیت سازی میپردازند و با تحریف تاریخ و در پی اغراض خودشان قهرمان جعلی معرفی میکنند. یکی از این اشخاص "بابک خرمدین" است که جریان مسموم پانتورکیسم در راستای اغراض خودشان به تحریف این شخصیت پرداخته و قهرمان جعلی برای ملت آذربایجان معرفی میکند. منبع مهمی که این افراد به عنوان متقن ترین استدلال خود به آن استناد میکنند کتاب "بابک خرمدین دلاور آذربایجان" نوشته ی " سعید نفیسی" است . به اعتقاد خود پانتورک ها این کتاب یکی از بهترین منابع در خصوص بابک خرمدین است.

جدای از شخصیت خود سعید نفیسی که فردی باستان گرا و از وابستگان پهلوی است و در جای خود قابل بحث است، با ذکر سوالاتی به مطالب این کتاب میپردازیم و از همین کتاب پاسخ های آن را می دهیم.

1 . بابک چه ملیتی داشت؟

صفحه ی 12 همین کتاب جناب سعید نفیسی از طبری مطلبی را نقل میکند و همین نظر را هم قبول میکند ، مبنی بر اینکه " بابک از تیره ی مزدک بود که به روزگار نوشیروان بیرون آمده بود. ابن الندیم در کتاب الفهرست گوید واقد بن عمر تمیمی که اخبار بابک را گرد آورده است گفته است که پدرش مردی از مردم مدائن بود"

یعنی باید گفت اصل و نسب بابک از مدائن بود و مدائن هم جزئی از ایران است. درواقع بابک ایرانی بود و خاستگاهش هم مدائن بود نه اینکه به قوم خاصی تعلق داشته باشد.

2 . زبان بابک چه بود و به چه زبانی صحبت میکرد؟

ص 12 و 13 همین کتاب اشاره میکند که " جاویدان بابک را فرستاد که خوراکی بیاورد......و چون وی بازآمد با او سخن گفتن گرفت و  وی را با این همه دشواری و سختی زندگی دانا یافت و دید با آنکه زبانش می گیرد اما زبان ایرانی را خوب می داند"

یعنی زبان بابک با توجه به سال قیام بابک که به  اواخرقرن 2 تا سال 222 مربوط می شود، زبان ایرانی عصر خودش است. یعنی عصری که زبان آن زمان، زبان ایرانی و فارسی ویژه آن زمان بود.

3.بابک چه دینی داشت؟

با توجه به مطالب صفحه ی  18 همین کتاب قطع یقین بابک، خرمدین بود؛ نه مسلمان. در واقع بابک به هیچ یک از فرق اسلامی تعلق نداشت و مسلما مسلمان نبود. البته رسول رضوی کتابی نوشته و در آن می گوید که بابک، شیعه است. اما این مطلب هم جواب خودش را دارد و جای آن این وجیزه نیست. منتها اجمالا باید گفت که بابکی که جناب رضوی میخواهند اثبات کنند، نه آن بابکی است که وجود دارد. از طرفی بابکی هم که این جریان برای قهرمان سازی جعلی نیاز دارد تا از طریق آن به مطامع خود برسد و احساسات یک قوم را تحریک کند، آن بابک خوب و مثبت و موجهی نیست که رضوی در پی اثبات آن است بلکه همان بابک ساختگی و دروغینی است که جریان پانتورکیسم معرفی میکند.

 

4.هدف بابک از قیام چه بود؟

سعید نفیسی در صفحه ی 92 این کتاب اشاره می کند".می خواست آیین مجوس را در طبرستان استوار کند " و صفحه ی 113 اشاره میکند " بابک مردی دلاور و دلیر و سخت گیر وسختکوش و پلید بود و می خواست آیین مجوس را استوار کند"

آن چه از این عبارت برمی آید آن است که هدف بابک آن بود که ایران را به دوران قبل از اسلام برگرداند.

5.روش بابک در مبارزه چه بود؟

صفحه ی 25 آورده است " برای رواج دین و روش خود از هیچگونه کشتار و خونریزی دریغ نکردند و بر بدخواهان و دشمنان خود، رحم نداشته و مخصوصا تعصب بسیار تندی اعمال می کردند"

6.وسعت قیام بابک از کجا تا کجا بود؟

وی در همین کتاب میگوید " ابتدای خروج خرم دینان در اصفهان و باطنیان با ایشان یکی شدند....بسیار مردم را به قتل آوردند"

یعنی در واقع وسعت قیام خرمدینان شامل اصفهان والبته طبق اسناد دیگر شامل شیراز فعلی و کرمانشاه و .....بود اما نهایتا مرکزو منطقه ی فرماندهی در بز و منطقه ی آذربایجان فعلی شکل میگیرد.

با توجه به این مطالب سوال اساسی که باید از خود پرسید این است که، بابک با این خصوصیاتی که اشاره شد، بابکی که ایرانی است و به قوم خاصی تعلق ندارد، بابکی که زبانش زبان پهلوی دری فارسی است نه آنکه زبان ویژه ای داشته باشد، بابکی که مسلمان نیست، بابکی که هدفش بازگرداندن ایران به دوران مجوسی است، بابکی که روشش بی رحمی و تعصب است، بابکی که وسعت قیامش بخش اعظم از ایران را در بر میگیرد نه منطقه ی خاصی را و .....

چرا بابک با این خصوصیات،  فقط باید قهرمان من باشد؟ آیا این ملت قهرمانان واقعی ندارد که برایش قهرمان جعلی بتراشند، تا بوسیله ی آن تعصبات یک ملت را تحریک کرده و به اغراض پلید خودشان برسند؟

استاد مطهری درباره ی بابک بیان میکنند: " قیامهای علویین در دوره ی اموی و عباسی غالباً قیامهای اصلاحی بوده است.  برعکس، جنبش بابک خرّمدین و چند جنبش دیگر از این قبیل آنقدر آلوده و پلید بود که برای جهان اسلام نتیجه ی معکوس داد، یعنی از تنفر مردم و خشم مردم نسبت به دستگاه جور خلفای عباسی- که این نهضتها علیه آن بپا شده بود- کاست. شاید علت اصلی دوام نسبی حکومت عباسیان قیامهای امثال بابک بود. در حقیقت این قیامها را باید شانس حکومت عباسی به شمار آورد."^{مجموعه آثار.جلد 24 صفحه ی 28}

همچنین در جایی دیگر می فرمایند: " هرگز المقنع و سنباد و بابک خرم دین و مازیار جای علی بن ابیطالب و حسین بن علی و حتی سلمان فارسی را در دل ایرانیان نخواهند گرفت. اینها را همه می دانند. ولی در عین حال جوانان خام و بی خرد را می توان با تحریک احساسات و تعصبات قومی و نژادی و وطنی علیه اسلام برانگیخت و رابطه آنان را با اسلام قطع کرد." ^{مجموعه آثار جلد 14 صفحه 51}

البته به این مطلب هم باید پرداخت که دوران زندگی شخص بابک، بخشی از زمان امامت امام جواد علیه السلام، یعنی از سال 203 تا 218 هجری قمری را در بر میگیرد و بعد از این زمان هم معاصر امام هادی علیه السلام میشود، یعنی از سال 218 تا سال 222 . در این زمان امام هادی علیه السلام در مکاتبه ای که با علی بن مهزیار اهوازی دارند، در میان اموالی که مشمول خمس میشوند، می فرمایند: " و ما صار الی موالی من اموال الخرمیة الفسق... ^{وسائل الشیعه جلد 6  ص 349}". یعنی اموالی که از جریان خرمیین بدست میایید اموال فسق است چرا که این جریان، جریان فاسقی است.

و در پایان باید گفت این ملت به اندازه ی کافی مفخر و الگو و قهرمان دارد که نیازی به قهرمانِ ساختگی و دروغین و فاسق نداشته باشد. والسلام