لحظه‌ی کوتاه

...دل به‌یک لحظه‌‌ی کوتاه به‌هم می‌ریزد
مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

+

به نسیمی همه راه به‌هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به‌هم می ریزد

آنچه را عقل به‌یک‌عمر ‌به‌دست آورده است

دل به یک لحظه‌ی کوتاه به‌هم می ریزد

"فاضل نظری"

+

قبل ترها شخصی نوشتن در فضای وب رو "بیهوده نویسی" و خیانت به عمر می پنداشتم...
این اواخر میل نوشتن دارم، بی آنکه بیهوده دانمش...

+

یادداشت های پراکنده ام از آنچه می خوانم و می بینم و می شنوم و می تجربه ام! و می......!
می دانم که بعد ترها برای شناختن "من" قبل تَرَم به کار می آید...

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۲۵ ق.ظ

4- این حسرت دوباره شعله گرفت!

بسمه


+ چند روز پیش تو سالن، در حال رفتن به کلاس بودم که مدیر گروهمون رو دیدم. بهم گفت که دفتر استعدادهای درخشان اسامی مشمول ده درصد رو اعلام کرده و برم دفتر باهاش حرف بزنم....

چند دقیقه ای پشت در اتاقش منتظر بودم که صدای عجیبی به گوشم خورد!... پشتِ ستون ایستاده بودم که صدای آشنای فردی به گوشم خورد که 7 ترمه یک جمله ی فارسی با این صدا نشنیده بودم، چه تو کلاس و چه تو بیرون! شاید بتونم بگم برای اینهمه سماجت روی ترکی حرف زدنش تاوان هم داده...  استادها هم به طور ضمنی پذیرفته بودند که این فرد به هیچ وجه فارسی حرف نمی زند، برای همین ایرادی نمی گرفتند! حتی در حرف زدنهاش از به کار بردن کلمات پرکاربردِ فارسی هم خودداری میکرد و کلمات ناآشنای ترکی به کار میبرد. از همونهایی که کم مونده نمازشونم ترکی بخونن...

عجبا که صدای این فرد رو حین فارسی حرف زدن و ادای کلمات عاشقانه ی فارسی برای خانومی می شنیدم که فارسی زبان بود! طوری فارسی رو بدون لهجه حرف میزد که انگار تا 3 نسل فارسی زبان بودند! این جا هم پای یک زن در میان بود! (بقیه در ادامه مطلب)

*******

++ چند ماه پیش با یکی از دوستان که سال پیش فارغ الحصیل شد و تو آموزش سربازی بود حرف میزدم افتاده بود ارتش و تو عجبشیر! میگفت که اینجا افراد رو الزام میکنند که ریش خود رو از ته بتراشن... میگفت رفتم باهاشون حرف زدم و با کلی منت راضی شدند تا حداقل ته ریش رو داشته باشم. صد حیف و افسوس که تو این مملکت برای اینکه مرتکب فسق نشیم باید منت بکشیم- البته فسق طبق نظر رهبری،مقلدین مراجع دیگر با خودشون-

...امروز دوباره باهاش حرف میزدم. میگفت روز 29 فروردین رژه هست و گفتند که بخشنامه شده که افراد روز رژه باید حداقل ته ریش داشه باشند و بیشتر از این مقدار هم اشکال ندارد! راجع به "فرهنگ بخشنامه ای" تحلیل و مقاله زیاد خونده بودم اما این اولین بار بود که با "احکام بخشنامه‌ای" مواجه میشدم1

*******

+++ شنیده بودم که فرق مدینه برگشته ها با کربلا برگشته ها اینه که، اونی که از مدینه برگشته هر لحظه تو فکر اینه دوباره بره!...

پیارسال موقع برگشت، بین آسمان ایران و عربستان به این فکر میکردم که رسیدم ایران چیکار کنم دوباره برگردم! و دیروز با دوستی حرف میزدم که فردا عازم عمره است........ این حسرت دوباره شعله گرفت

*******

++++ با "کمی دیرتر" از کلاسِ تنظیم خانواده خارج شدیم. پیاده رفتیم به سمت ورودی دانشگاه. حرف زنان میرفتیم.....

تو راه اشعار فاضل نظری رو براش میخوندم و ایشونم ابراز احساسات مینمودند...! تا اینکه بعد از 1 ساعت و 20 دقیقه پیاده روی رسیدیم آذرشهر! تو راه بستنی و چیپس هم خوردیم!!........

دوباره ماشین گرفتم و برگشتم خوابگاه! جوانیست دیگر!

*******

+++++ چند صباحی به پایان کارشناسی نمانده... و من بیشتر از اینکه به "فارغ التحصیلی" از این دانشگاه بیندیشم، به "فارغ التعذیب" شدنم از این دانشگاه دلخوشم، که هر لحظه بودنم در این دانشگاه را عذاب میکشم...


**************

(1) یاد سختیهای "دوره کارت سبز" افتادم که سال 89 رفته بودم. ای کاش سختی سربازی فقط به خاطر کلاغ پر و سینه خیز رفتنش بود نه....

+این روزها هیچی خوشحالم نمی کند...

+عاقبتِ سه ماه یک طرفه رفتن همین هست، حالا بکش

+فعلا تو این دانشگاه دلم فقط به چایی خوردن تو بوفه ی دانشکده خوشه، بقیه اش هدر دادن عمر است

+ خواستن همیشه توانستن نیست! گاهی داغی است که بر دل می ماند...

+"دیروز" چشم میدید و دل خوشحالی میکرد، "امروز" دل یاد میکند و چشم.... و من به فکر "فردایی" هستم که از این دانشگاه میرم و دیروز و امروزم را قضاوت میکنم

+دیدنش را طاقتی نیست....گره خوردن نگاه را تقصیری نیست....دل به طوفان زدن را جرأتی نیست....روز وصل را امیدی نیست....این زخمِ کاری را مرهمی نیست....این چند ماه را چاره ای نیست....خود کرده را تدبیری نیست....انگار قصه را پایانی نیست.... و من این همه "نیست" را دلخوشم به این که حکمتش "هست"

+غمخوار من به خانه‌ی غم‌ها خوش‌آمدی/ با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

بین  جماعتی  که   مرا   سنگ  می زنند/ میبینمت که برای تماشا خوش آمدی

پایان  ماجرای  دل  و  عشق روشن است/ ای قایق‌شکسته به دریا خوش‌آمدی...فاضل نظری 


۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۲۵
وا رث
چهارشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۱۱ ب.ظ

3- عیش و نوش با نیش خفته!

بسمه

دردت میگیرد....

.

.

.

و تو انقدر خودت را مشغول میکنی تا زمان بگذرد، تا هر چه بود یادت بره. تو عیش و نوش میگذرانی تا فرصتی برای "درد چشیدن" نداشته باشی. چند روزی انقد سر خودت را شلوغ میکنی با پینگ پنگ و فوتبال و بودن با دوستان و فیلم و .... که جایی برای "خلوت" نداشته باشی.اما.....


تازه وقتی زمین خوردی و توان بلند شدن نداری، تازه وقتی به اجبار باید بشینی خونه و تکون نخوری1 ... تازه اونوقت هست که دردت عود میکند و در خلوتت یادت میفتد تلخی خاطره ای که مهِ شلوغی ها جلوی دیدنش رو گرفته بود.حالا در اتاقت را قفل میکنی و چراغ رو به نشان اعلام خواب خاموش میکنی. پشت در تو می مانی و تلخی خاطراتت و بغض شکسته و فکر کردن به اینکه فراموشی "راه حل" نیست... باید "حل" کرد و کنار آمد


+یاد حدیثی افتادم که چند سال پیش تو کتاب "فلسفه و هدف زندگی‌علامه جعفری" خونده بودم:

"در آن هنگام که در سایه عیش شاداب غفلت‌انگیز به دنیا می‌خندید و دنیا هم به او لبخند میزد یا خنده‌ی(تمسخر ارائه می نمود) ناگهان زمانه، خار(شرنگ زای خود را) در او فرو برد"نهج البلاغه،خطبه ی 221

تفسیر و جای به کار بردن این حدیث خیلی زیباست. برای استفاده رجوع کنید به کتاب اشاره شده

***************************

(1)چند روز پیش خیلی معمولی افتادم زمین....اما پام آسیب دید. بعد از آمپول و قرص و ... دکتر گفته چند روزی باید استراحت مطلق کنم تا خوب بشه

+وقتی حال و روز روحی روانیت خوب باشه، از ساختمون 2طبقه هم بیفتی چیزیت نمیشه؛ اما وقتی حال روحی روانیت بد باشه ضعیف تر میشی، همینجوری که صاف راه میری هم بیفتی هزار و یک جایت آسیب می بیند!

+الهی به خاطر نعمتت هدایتت و به خاطر هر آنچه ارزانی کردی و غفلت کردیم شکر

+آرامم! به سان مزرعه ی آفت زده..... دیگر نگران داس ها نیستم

+اکنون که ارغوان به‌تو نفروخت گل‌فروش/پیراهنی به‌رنگ گل‌ارغوان بپوش

از یاد بردن غم عالم میسر است/ اکنون  که با شراب نشد شوکران بنوش

آتش بزن به سینه ی آتش زده ام / آتش  گرفته را مگر  آتش کند  خموش....فاضل نظری-اقلیت

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۸:۱۱
وا رث
شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ

2- حرف حساب!

بسمه

چند وقتی بود که یک موضوعی درگیرم کرده بود. نه جوابش رو پیدا میکردم و نه موضوع ول کنم بود! از آنجایی شروع شد که با یکی از دوستان رفتیم بازار تا لباسی رو بخرم چند ماه پیشتر  .
 خداییش به دنبال مارک و تولید ایرانی بودم اما پیدا نمی‌شد و آنهایی هم که پیدا میشد تفاوت کیفیتشان با مشابه خارجی خیلی فاحش بود و کیفیت آنچنانی نداشت که راضیم کند.البته اقرار میکنم دیر پسند تشریف دارم!!

بالاخره جنس خارجی رو خریدم و حرفهای رفیق ما شروع شد... از اینکه با خریدن جنس خارجی مرتکب عصیان و گناه شده ام و به شهدا خیانت کردم و ...... اگر جلوش رو نمی گرفتم تا خود ارتداد هم میکشوند! البته بعدها هم برخی اطرافیان دیگه همچین حرفهایی میزدند.تلخی این حرفا برایم فقط زمانی بودکه این حرفا رو برخی پیشانی به مهرهایِ تسبیح به دستِ موجه قیافه ای که فهم و مطالعه و تحلیل‌شان اندازه ریششان نبود، میزدند. در مقابلِ این جماعت هم، چون هم ریش خودمان هستند باید بسوزیم و بسوزیم!
.
.
.
تا اینکه روز بعدِ عید، این بیان حضرت آقا به فکرم واداشت و خودم رو مخاطب خاص! این پیام دانستم و راحَـــــــــــــــــــــــت شدم!

"نمیگوییم خرید جنس خارجی حرام است، امّا عرض میکنیم خرید جنس داخلی یک ضرورت برای مقاوم‌سازی اقتصاد است و بر روی همه چیز این کشور تأثیر میگذارد."

1)اگه دقت کنیم بخش اول این سخن برای همانهایی است که خودشون رو مجتهد میدونن و فتوا صادر میکنند! همانهایی که چنان با سرعت میروند که از مقتدا هم جلو میزنند و انتظار دارند بقیه هم به آنان اقتدا کنند! آنهایی که به اسم امر به معروف یا تهمت میزنند و یا برای به کرسی نشاندن نظرشان به هر کذبی متوسل میشوندکاش حداقل کمی هم شرایط و آداب و روشهای امر به معروف و نهی از منکر  رو بلد بودند

نیشتر میزنند که ای بی دین!! گناه کردی فلان مارک رو خریدی! آقا راضی نیست! بعد هم به کمک شیطان با فخر! چنان استدلال و توجیهاتی رو سر هم میکنند که فقط از معده ی! خودشان برمی آید.

این مطلب رهبری: "نمیگوییم خرید جنس خارجی حرام است؛" دقیقا برای خودی ها و بچه حزب اللهی هایی بود که کج فهمی شان رو مستند به دین و احکام میکنند.


2) اما با بیان بخش دوم این جمله : "خرید جنس داخلی یک ضرورت برای مقاوم‌سازی اقتصاد است؛" با توجه به مطالب آغازینشان درباره ی اقتصاد مقاومتی، حکم عقلی دیگری را برای همه مطرح میکنند. در واقع با بیان عدم حرمت شرعی خرید جنس خارجی، جلوی افراطها و تندروی های برخی مدعی را میگیرند، و بعد ضرورت منطقی و عقلانی خرید جنس داخلی را برای همه توجیه میکنند و بالاترین ضمانت را برای این عمل اعلام میکنند.
بخصوص آنهایی که با بی‌خیالی تمام و بدون تحقیق و بدون احساس مسئولیت هر جنسی برسد میخرند!1


*******************************



(1) در مواردی که بحث کیفیت و قیمت جنسهای مشابه داخلی و خارجی مطرح است، تشخیص اینکه کدام رو بخرم بر عهده ی خود مکلف هست و نمیتوان به فعل حرام متهمش کرد.ای کاش افرادی که توانش رو دارند، حاضر باشند کمی از مال و کیفیت چشم پوشی کنند تا روزی نیاد کشور اسلامی به سمت اجانب دست دراز کند
 اتفاقا اگر به فتاوای حضرت آقا رجوع کنیم متوجه میشویم که ایشان در خیلی موارد با بیان پارامترهایی، تشخیص موضوع رو به عهده ی خود مکلف گذاشته انداما چه کنیم که برخی به راحتی از خود فتوا میدهند و جولان میدهند
+بررسی و معرفی کالاهای با کیفیت ایرانی +++
+پنج بند کاملا کاربردی برای افراد مدعی مثل من! +++
+ جان پس‌از عمری دویدن لحظه‌ای آسوده‌بود/عقل سر پیچیده بود از  آنچه دل  فرموده  بود
   عقل با دل رو به رو شد  صبح دلتنگی  بخیر/ عقل بر می گشت راهی‌را که دل پیموده‌بود.....
فاضل نظری/ضد
+یادش بخیر! هر سال این موقع ها را فرصت میدانستم و کتب شهید مطهری رو دور میکردم....امسال کتابای فاضل نظری رو انقد خوندم حفظ شدم
+سرشب اینباکس گوشیم پرشد. خواستم پاکشون کنم......به قدیمی ها که رسیدم خیلی آزارم داد.... کاش همان موقع پاک کرده بودم...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۱۱
وا رث