8- بابک خرمدین؛ قهرمان جعلی
بسمه
+ خیلی دلم میخواهد سکانس به سکانس بنویسم که چی شد یک شب با همه ی بچه ها تا صبح بیدار ماندیم و نشریه تریبون را یک شبه بیرون دادیم. بنویسم که چرا تصمیم گرفتم در آستانه 1 خرداد که برای بعضی ها معنای خاصی دارد این مقاله را بیرون بدم.
*******
++ بعضی ها خوششان آمد و حمایت کردند و بعضی ها هم سرزنش کردند. من اما نه برای خوش آمدن بعضی ها نوشتم و نه از ترس سرزنش بعضی ها دست از نوشتن کشیدم. هر زمانی تصمیم خودش را دارد و هر تصمیمی را باید براساس اقتضائات همان زمان بررسی کرد. تصمیم نوشتن را گرفتم و اتفاقی که دور از انتظار نبود، افتاد.
*******
+++ شاید بعدها اگر فرصتی بود این سکانس ها را بنویسم. از جلسه ی روز 30 اردیبهشت تا بی خوابی های شبش، از سستی ارداه ی بعضی ها برای ادامه کار به دلایل خاصی تا ازبین بردن این سستی و تردید، از ندادن مجوز برای نشریه تا جلسه 20 دقیقه ای پیش رئیس دانشگاه، از هماهنگی بچه ها در مسجد تا شکسته شدن شیشه های دفتر جامعه، از شعارهایی که میدادند تا شهامت و البته هزینه دادن بچه حزب اللهی ها، از(...) ننوشتم تا مشکلی برام پیش نیاد.هروقت تسویه کردم و از این دانشگاه رفتم مینویسم
*******
++++ مقاله را میتوانید در ادامه مطلب بخوانید