لحظه‌ی کوتاه

...دل به‌یک لحظه‌‌ی کوتاه به‌هم می‌ریزد
مشخصات بلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

+

به نسیمی همه راه به‌هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به‌هم می ریزد

آنچه را عقل به‌یک‌عمر ‌به‌دست آورده است

دل به یک لحظه‌ی کوتاه به‌هم می ریزد

"فاضل نظری"

+

قبل ترها شخصی نوشتن در فضای وب رو "بیهوده نویسی" و خیانت به عمر می پنداشتم...
این اواخر میل نوشتن دارم، بی آنکه بیهوده دانمش...

+

یادداشت های پراکنده ام از آنچه می خوانم و می بینم و می شنوم و می تجربه ام! و می......!
می دانم که بعد ترها برای شناختن "من" قبل تَرَم به کار می آید...

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فقط تصور میکنم....» ثبت شده است

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۵۷ ق.ظ

10- دوباره به طوفان می زنم...

بسمه

+ بعد از امتحان، در حیاط دانشکده ایستاده بودم که دو نفر از دوستانم آمدند. یکی‌شان خیلی عجله داشت، "التماس دعا"یی به نشان خداحافظی گفت و رفت...
.
.
.
چند مدت عمدا به التماس دعاهایی که بین دوستان رد وبدل می شد دقت کردم و فهمیدم، التماس دعا کردن یعنی جمله ای کلیشه ای برای موقع خداحافظی! بدتر آنکه اگر طرفِ دیگرِ این ماجرا هم اتفاق بیفتد. یعنی از دعا کردن "در حق دیگران" غافل شویم و فقط "التماس دعا" کنیم!!
متاسفانه بیشتر از آنکه دعا و طلب خیر کنیم برای دیگری، التماس دعا میکنیم برای خود!!
یه بار از یک بنده خدایی شنیدم که عالمی بوده که هرشب، قبل از خواب دو رکعت نماز میخواند و در حق هرآنکس که آن شب از دنیا رفته بود دعا و طلب خیر میکرد، مردگانی که هیچ التماس دعایی ازش نداشتند!!

حاج آقا مجتبی تهرانی:
"... از دعای تو، دعایی متولد می‌شود که داعی و دعاکننده آن هم فرشته است. مفاد دعایش هم این است که «دو برابر برای تو»! که من از این نتیجه و پی‌آمد، به «تولد دعا از دعا» تعبیر کردم. این امر نسبت به دعا در حقّ غیر است که در روایات ما وارد شده است.... دعای برای غیر، علت تامّه‌ است برای دو چیز؛ یکی دعای فرشته و دیگری ندای خدا از عرش. این‌ها جزء معارف ما است و در روایات ما آمده است."

*******
++ گاهی وقتها هم عهد شکنی می کنم با خودم
عمدا می روم سمت خاطرات تلخ
حالم را خراب میکنم تا پای تو را به خیالم بکشانم...
تا در خیالم بگویم آنچه را نگفتم
گرچه تلخ و کوتاه و خیالی اما...

گره خورده ای به نیمه شبهای دلتنگی ام....
*******
+++ طاقت نمی آوری...
به چه کنم چه کنم می افتی، کارت به اما و اگر می کشد
می خواهی تمامش کنی...
میمانی بین اینکه به جنون بکشی یا بشینی و بسوزی
.
.
.
دوباره به طوفان میزنم... یا برای همیشه می شِکنَم یا آرام می شوم...
*******
++++ کور و کر شدن یک عیبی است و چشم را زیادی باز کردنِ بی موقع، عیبی دیگر
کور و کر که باشی، نشناخته هم که باشد "او را می خواهی"
چشم را که زیاد باز کنی، می شناسی و "جز او را نمی خواهی"...... فراموشش سخت می شود
اما فرق این دو...
*******
+++++ فقط "تصور" میکنم
چشمانم را می بندم و گذشته را مرور میکنم
تصور میکنم تو را، خوبیهایت را.... هرچند...بی فایدست
میدانم این تصورات به "تصدیق" نمی رسد
فقط تصور میکنم....

**********************
ادامه مطلب
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۵۷
وا رث