3- عیش و نوش با نیش خفته!
بسمه
دردت میگیرد....
.
.
.
و تو انقدر خودت را مشغول میکنی تا زمان بگذرد، تا هر چه بود یادت بره. تو عیش و نوش میگذرانی تا فرصتی برای "درد چشیدن" نداشته باشی. چند روزی انقد سر خودت را شلوغ میکنی با پینگ پنگ و فوتبال و بودن با دوستان و فیلم و .... که جایی برای "خلوت" نداشته باشی.اما.....
تازه وقتی زمین خوردی و توان بلند شدن نداری، تازه وقتی به اجبار باید بشینی خونه و تکون نخوری1 ... تازه اونوقت هست که دردت عود میکند و در خلوتت یادت میفتد تلخی خاطره ای که مهِ شلوغی ها جلوی دیدنش رو گرفته بود.حالا در اتاقت را قفل میکنی و چراغ رو به نشان اعلام خواب خاموش میکنی. پشت در تو می مانی و تلخی خاطراتت و بغض شکسته و فکر کردن به اینکه فراموشی "راه حل" نیست... باید "حل" کرد و کنار آمد
+یاد حدیثی افتادم که چند سال پیش تو کتاب "فلسفه و هدف زندگیعلامه جعفری" خونده بودم:
"در آن هنگام که در سایه عیش شاداب غفلتانگیز به دنیا میخندید و دنیا هم به او لبخند میزد یا خندهی(تمسخر ارائه می نمود) ناگهان زمانه، خار(شرنگ زای خود را) در او فرو برد"نهج البلاغه،خطبه ی 221
تفسیر و جای به کار بردن این حدیث خیلی زیباست. برای استفاده رجوع کنید به کتاب اشاره شده
***************************
(1)چند روز پیش خیلی معمولی افتادم زمین....اما پام آسیب دید. بعد از آمپول و قرص و ... دکتر گفته چند روزی باید استراحت مطلق کنم تا خوب بشه
+وقتی حال و روز روحی روانیت خوب باشه، از ساختمون 2طبقه هم بیفتی چیزیت نمیشه؛ اما وقتی حال روحی روانیت بد باشه ضعیف تر میشی، همینجوری که صاف راه میری هم بیفتی هزار و یک جایت آسیب می بیند!
+الهی به خاطر نعمتت هدایتت و به خاطر هر آنچه ارزانی کردی و غفلت کردیم شکر
+آرامم! به سان مزرعه ی آفت زده..... دیگر نگران داس ها نیستم
+اکنون که ارغوان بهتو نفروخت گلفروش/پیراهنی بهرنگ گلارغوان بپوش
از یاد بردن غم عالم میسر است/ اکنون که با شراب نشد شوکران بنوش
آتش بزن به سینه ی آتش زده ام / آتش گرفته را مگر آتش کند خموش....فاضل نظری-اقلیت